فرزندان عزیزم - خمین / شهریور 86 - منزل پدری حضرت امام (ره)

بنام خداوند جان و جهان خداوند آگه ز جهر و نهان
با فرا رسیدن روز والنتاین و تمام حرف و حدیث هایش بازار رد و تایید آن هم مانند فروشگاههای والنتاین حسابی گرم است . اما نکته ای که حائز اهمیت است ، قلم فرسایی بعض افراد در جایگزینی روز سپندارمذگان به جای روز والنتاین است .
در این که روز والنتاین با فرهنگ و آئین ما مطابقت ندارد شکی نیست اما سپندارمذگان با فرهنگ و آئین ما مطابقت دارد ؟
قبل از هر چیز باید دانست که سپندارمذگان چیست .
در گاهشمارهای مختلف ایرانی ، علاوه بر این که ماهها اسم داشتند ، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند . بهعنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است ، روز سوم هر ماه ، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است ، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه ، «سپندارمذ» بودهاست . سپندار مذ لقب ملی زمین است . یعنی گستراننده ، مقدس ، فروتن . زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد . زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد . به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بهعنوان نماد عشق میپنداشتند .
حال با تاملی کوتاه و نگاهی ساده به مطلب فوق که در سایت ها و کتب مختلف ذکر شده می توان دریافت که دیدگاه ایران قبل از اسلام نسبت به زن چگونه بوده است؟!!!
پر واضح است که زمین هم قدر و منزلتی دارد ولی به چه اندازه ؟به اندازه ی انسان ؟ به اندازه ی زن ؟
آیا خداوند در قرآن زن را مانند زمین می داند ؟ !
شرافت برای زنان همین بس که یک سوره از سورهای نورانی قرآن به نام نساء (زنان) است .
با نشر این مطالب و بزرگ کردن این آئین نه تنها زن را عزت نداده ایم بلکه ارزش زن را در حد زمین پایین آورده ایم .
البته باید اضافه کرد تمامی آداب و رسوم ایران قبل از اسلام مردود نیست ، همچنان که تمام آنها مورد تایید نیست .
مثلا عید نوروز مورد تایید اسلام بوده و روایاتی از ائمه ی معصومین در همین خصوص وارد گردیده است .
مراسم شب یلدا نیز مخالفتی با آموزه های دینی ما نداشته و دید و بازدید در آن شب و در تمام ایام و لیالی مورد تایید اسلام است .
اما مراسم هایی مانند چهارشنبه سوری و سپندارمذگان که آمیخته با تفکرات غلط و مخالف با آموزه های دینی است ، هیچ جایگاهی در اسلام ندارد .
اسلام با دادن هدیه به مادر، همسر و ... همه ی عزیزان و دوستان مخالف نیست ، اما چرا در این روز ؟چرا همانند غیر مسلمانان ؟
آیا نمی توان اول ذیحجه سالروز پیوند مقدس و آسمانی دو معصوم عالم یعنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را روز دوست داشتن نامید ؟
من از این دنیای فانی خسته ام
شد همه عمرم گناه و معصیت
بارالها از جوانی خسته ام
عشق خود مخفی نمودم روز و شب
از غم عشق نهانی خسته ام
یار با ما سرگرانی می کند
جان من از سرگرانی خسته ام
بس ز دلبر دلستانی کرده ام
از دل و از دلستانی خسته ام
کاشفا دیگر مخوان اشعار خود
چون که من از خوش زبانی خسته ام
مست و لا یعقل و دیوانه کجا باید رفت
در دلم میل به جز قامت رعنای تو نیست
بهر دیدار تو دردانه کجا باید رفت
شده روزم شب ظلمانی و پایان نرود
جز خرابات و به میخانه کجا باید رفت
سوختم از غم هجران تو ای شمع وجود
در پی شمع چو پروانه کجا باید رفت
گشته ام گرد جهان لیک ندیدم رویت
به تماشای تو مستانه کجا باید رفت
جان ندارم که تو جانی به تن خسته ی من
بی نشان در ره جانانه کجا باید رفت
همه گویند مرا خانه ی معشوق کجاست
گر نبینم تو و این خانه کجا باید رفت
در رهت زخم زبان از همگان بشنیدم
ایمن از طعنه ی بیگانه کجا باید رفت
بلبلان نغمه سرایند اگر گل بینند
چو نباشد گل و گلخانه کجا باید رفت
آتش عشق تو سوزانده دل کاشف را
صنما با دل ویرانه کجا باید رفت
باز شد صبح آدینه .................. باز شد زخم دیرینه
می کشم انتظار تو را ............. می کشم آه از سینه
می خورم غم جدایی تو .......... می خورم شراب دوشینه
می زدایم به غیر تو رنگ .......... می زدایم غبار آئینه
دل در طلب یار دگر تاب ندارد
چشمان من زار دگر خواب ندارد
این عاشق رسوای دو عالم ز غم تو
جز صبر و رضا شکوه به ارباب ندارد
در میکده هر باده که نوشم به هوایت
ساقی چه کند چون که می ناب ندارد
گر رخ بنمایی به جهان تا همه بینند
سیمای تو را اختر و مهتاب ندارد
نام خانوادگی : جواد چاوشی
متولد : ۱۳۵۳
محل تولد : اهواز
۱۳۵۹ : شروع تحصیل همزمان با آغاز جنگ تحمیلی و تعطیلی موقت مدارس
۱۳۶۰ : انتقال محل سکونت از اهواز به شهر هفتکل و ادامه ی تحصیل
۱۳۶۲ : بازگشت به اهواز و ادامه ی تحصیل
۱۳۷۱ : ورود به حوزه ی علمیه ی اهواز
۱۳۷۳ : پذیرش مسئولیت آموزش عقیدتی شیلات استان خوزستان
۱۳۷۴ : ازدواج
۱۳۷۵ : ملبس شدن به لباس روحانیت
۱۳۷۵ : پذیرش معاونت شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان خوزستان
۱۳۷۶ : تولد اولین فرزند عزیزم محمد جواد
۱۳۷۷ : پذیرش امامت جماعت مسجد شیخ انصاری اهواز (مغرب و عشاء)
۱۳۷۷ : پذیرش امامت جماعت خدمات کارکنان شرکت نفت (ظهر و عصر)
۱۳۸۰ : پذیرش مسئولیت امور فرهنگی و امامت جماعت کشت و صنعت امام خمینی (ره) (شعیبیه) وابسته به شرکت توسعه ی نیشکر و صنایع جانبی و انتقال محل زندگی
۱۳۸۱ : تولد دومین فرزند عزیزم محمد حسن
۱۳۸۱ : درگذشت پدر مهربانم
۱۳۸۳ : اولین سفر به عتبات عالیات به عنوان روحانی کاروان امداد به مردم عراق
۱۳۸۵ : بازگشت از شعیبیه به اهواز
۱۳۸۶ : دومین سفر به عتبات عالیات به عنوان روحانی کاروان به همراه مادر مهربانم در هنگام تحویل سال
۱۳۸۶ : پذیرش مسئولیت ستاد اقامه نماز اهواز
۱۳۸۷ : پذیرش امامت جماعت ظهر و عصر و امور فرهنگی شرکت سازآب پردازان
۱۳۸۸ : تشرف به مکه مکرمه و مدینه منوره
تو میروی به سفر .................... من مانده ام به حضر
جان می دهم به خدا ............... هر شام تا به سحر
دارم هوای تو را ........................ دل پر شده زشرر
من منتظر به درم ..................... تا آمدنت ز سفر