بالاخره یه فرصتی دست داد که بیام و سایت رو به روز کنم در ادامه میگم که چه حوادثی پیش اومد که نتونستم سر وعده بیام
بازدید از نمایشگاه کتاب امسال با حوادثی همراه شد که اصلا انتظار نداشتم
امسال واقعا استقبال از نمایشگاه خوب بود جای سوزن انداختن نبود
با یکی از دوستان عزیزم که در تهران ساکن هستند به سمت نمایشگاه رفتیم با کلی دور زدن و گشتن تونستیم ماشین رو پارک کنیم . پارکینگ ها که تماما پر بود .
داخل نمایشگاه هم دست کمی از بیرون نداشت بلکه شلوغ تر هم بود
عصر روز بازدید ، همسرم تماس گرفتند و اطلاع دادند که پدرشون بیمار و نیاز به بستری دارن تا عمل بشن
فردای اون روز هم دقیقا همون ساعت تماس گرفتند و گفتند شوهر خاله ام به رحمت خدا رفتند
از یه طرف نگران پدر همسرم بودم و از طرفی هم متاثر از فوت شوهر خاله ام
خلاصه به لطف تاخیر در پرواز ساعت ۲ شب به اهواز رسیدم
فردای اون روز هم درگیر مراسم ختم و هم بیمارستان
تا همین امشب که با یه اتفاق دیگه همه چی تموم شد و آمدم منزل
آره دعوت شدیم برای خواندن صیغه عقد دختر یکی از همسایگان
خب دیگه چه میشه کرد از ما انتظار دارن
تازه فردا هم باید به کارهای عقب افتاده ام در محل کار برسم