مباهله
گروه گزارش: بسياری گفتهاند دعوت پيامبر(ص) به مباهله، يكى از نشانههاى راستی دعوت و ايمان قاطع اوست، زيرا در پايان پردههای ترديد از مقابل ديدگان بیخبر نجرانيان كنار رفت و آنان دريافتند كه حضرت محمد(ص) به مانند مسيح(ع) پيامآور مهربانیها و بشارتدهنده رستگاری انسانهاست.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران( ايكنا) شعبه خوزستان، به شهادت بسياری از مفسران علوم تاريخی و دينی، داستان مباهله بزرگترين سند فضيلت براى اهل پيامبر(ص) است. پيامبر در اين آيه، علاوه بر اين كه امام حسن(ع) و حسين(ع) را فرزندان خود، و فاطمه(س) را يگانه زن منتسب به خاندان خويش عنوان كرده است، از شخص على(ع) به عنوان «انفسنا» ياد مىكند و آن شخص بزرگوار را بهمنزله جان خود مىداند.
24 ذیالحجّه، سالروز مباهله پيامبر اسلام(ص) با مسيحيان نجران است كه در سال دهم هجری روی داد و از دعوت پيامبر به مباهله به عنوان يك دليل روشن بر حقانيت پيامبر اسلام ياد شده است.
در آغاز اسلام، نجران تنها منطقه مسيحىنشين حجاز بود كه اهالی آن به دلايلی از بتپرستى دست كشيده و به آئين مسيح گرويده بودند. رسول اكرم(ص) در ادامه ارشاد و دعوت مردم به دين اسلام، نامهاى به اسقف آن شهر نوشت كه در آن آمده بود: « به نام خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب؛ از محمد(ص) فرستاده خدا به سوى اسقف نجران. خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مىكنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت مىنمايم. شما را دعوت مىكنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد شويد و اگر دعوت مرا نپذيرفتيد، بايد به حكومت اسلامى ماليات و جزيه بپردازيد، در غير اين صورت، به شما اعلام خطر خواهم كرد.»
در جلساتی كه نجرانيان با پيامبر اكرم(ص) داشتند، با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند و علیرغم دلايل محكمی كه پيامبر اكرم(ص) ارائه میداد، آنها همچنان به حقانيت آئين و اعتقادات خود پافشاری میكردند. اين امر سبب شد تا پيامبر اكرم(ص) بر اساس حكم پروردگار متعال، آنان را به مباهله دعوت كند كه در آن، طرفين در پيشگاه خداوند لب به نفرين بگشايند و هر كدام كه بر حق نيستند و دروغگويند، به عذاب الهى گرفتار شوند؛ آنان نيز پذيرفتند.
روز بعد، پيغمبر اكرم(ص) در حالی كه كودكی را در آغوش گرفته بود و دست كودك ديگری را در دست داشت، به همراه بانو و مردی كه پشت سر ايشان در حركت بودند، از راه رسيدند و محلى را براى مباهله در نظر گرفتند.
مسيحيان كه از دور، ناظر ورود رسول اكرم بودند، بر خلاف انتظار خود ديدند كه آن حضرت تنها با يك مرد، يك زن و دو پسر حضور داشت و خطاب به آنان گفت: اينان محبوبترين مردم نزد رسول اكرم هستند. يكى فاطمه دختر او، ديگرى على داماد و آن دو پسر، فرزندان آنها حسن و حسين بودند.
اسقف خطاب به جمعيت نصاری گفت: بنگريد كه محمّد چگونه با اطمينان تمام و ايمان راسخ به ميدان آمده و بهترين عزيزان خود را برای اجرای مباهله به همراه آورده است! به خدا سوگند اگر او در اين امر ترديد و يا خوفی داشت، هرگز عزيزان خود را انتخاب نمیكرد. مردم! من در چهره آنان معنويت و روحانيتی میيابم كه اگر از خدا درخواست كنند، كوهها را از جای خود حركت خواهند داد. پس، از مباهله با آنان بر حذر باشيد كه عذاب و بلا دامن ما را خواهد گرفت.
به دنبال آن، پيامى به رسول اكرم فرستادند كه از مباهله درگذر و تو خودت در ميان ما حَكم باش و كار را با مصالحه خاتمه بده.
24 مفسران و محدثان شيعه و سنی تصريح كردهاند كه پيامبر گرامی اسلام تنها كسانی را كه همراه خود برای مباهله برد: فرزندانش، حسن و حسين عليهما السلام بهعنوان «ابناءنا» و دخترش فاطمه عليها السلام بهعنوان «نساءنا» و از ميان مردان تنها علی بن ابی طالب عليه السلام بهعنوان «انفسنا» بودند
رسول اكرم(ص) با پيشنهاد آنها موافقت كرد و صلحنامهاى به خط اميرالمومنين(ع) نوشته شد و تعيين جزيه اندكی كه ساليانه بپردازند، تنظيم شد و كار پايان يافت.
حجتالاسلام «جوادچاوشی»، رييس ستاد اقامه نماز اهواز، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه خوزستان، «مباهله» را در لغت از ماده «بهل» عنوان میكند و میگويد: به رها كردن و برداشتن قيد و بند از چيزی گفته میشود.
وی عنوان كرد: مباهله در اصطلاح قرآن و روايات و غير آنها، به معنای «ملاعنه»، (لعن و نفرين كردن دو طرف به يكديگر) نيز است؛ اينگونه كه هرگاه دو گروه يا دو نفر دربارهی مسالهای مهم، مانند مسائل مهم مذهبی با هم گفتگو كرده و به نتيجهای نرسند، در يك مكان گرد هم جمع می شوند و به عنوان «آخرين حربه»، به درگاه خداوند تضرع میكنند و از او میخواهند تا دروغگو را رسوا و مجازات كند. تناسب معنای اصطلاحی با معنای لغوی در اين است كه در هر دو، رها كردن و واگذار كردن يكديگر به حال خود، وجود دارد.
در جلساتی كه نجرانيان با پيامبر اكرم(ص) داشتند، با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند و علیرغم دلايل محكمی كه پيامبر اكرم(ص) ارائه میداد، آنها همچنان به حقانيت آئين و اعتقادات خود پافشاری میكردند. اين امر سبب شد تا پيامبر اكرم(ص) بر اساس حكم پروردگار متعال، آنان را به مباهله دعوت كند
چاوشی میافزايد: آيه 61 سوره آل عمران «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْكاذِبِينَ»، «هرگاه بعد از علم و دانشی كه به تو رسيده (باز) كسانی با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آن ها بگو: بياييد! ما فرزندان خود را دعوت می كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت می نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت می كنيم و شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله می كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار میدهيم.» اشاره به مباهله دارد.
وی میگويد: بخش با صفای «نجران» با هفتاد دهكدهی تابع خود، در نقطهی مرزی حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقهی مسيحی نشين حجاز بود. پيامبر اسلام(ص)، نامهای به اسقف نجران«ابو حارثه بن علقمه» نوشت و در آن نامه از ساكنان نجران خواست كه يا اسلام را بپذيرند و يا به حكومت اسلامی جزيه (ماليات) بپردازند كه در برابر اين مبلغ جزئی، از جان و مال آنان دفاع شود و در غير اين صورت، به آنان اعلام خطر میشود.
نامه توسط نمايندگان پيامبر(ص) به دست اسقف رسيد. وی نامه را با دقت خواند و برای تصميم گرفتن، شورايی مركب از شخصيتهای بارز مذهبی و غيرمذهبی تشكيل داد. شورا نظر داد كه گروهی به نمايندگی نجران به مدينه بروند، تا از نزديك با محمد(ص) تماس گرفته، و سخنان او را بررسی كنند.
شصت تن از زبدهترين و داناترين مردم نجران انتخاب شدند كه در رأس آنها سه پيشوای مذهبی قرار داشت: «ابو حارثه بن علقمه»، اسقف اعظم نجران كه نمايندهی رسمی كليساهای روم در حجاز بود، «عبدالمسيح»، رئيس هيئت نمايندگی كه به عقل و تدبير و كاردانی شهرت داشت، «ايهم» كه فردی كهنسال و مورد احترام مردم نجران بود.
هيئت نمايندگان در مسجد مدينه با پيامبر اسلام گفتگو كردند. حضرت آنان را به آيين اسلام و پرستش خدای يگانه و دست كشيدن از عقايد باطل مانند اعتقاد به فرزند داشتن خداوند دعوت كرد. يك نفر از نمايندگان گفت: عيسی فرزند خدا است، زيرا مادر او مريم، بدون آن كه با كسی ازدواج كند، او را به دنيا آورد پس بايد او را نيز خدای جهان دانست.
پيامبر اكرم (ص) با تلاوت آيهای از قرآن آنان را چنين پاسخ دادند: «وضع حضرت عيسی از اين نظر مانند حضرت آدم است كه او را با قدرت بیپايان خود، بدون آنكه دارای پدر و مادری باشد، از خاك آفريد»، اگر نداشتن پدر دليل بر اين باشد كه عيسی فرزند خدا است، پس حضرت آدم برای اين انتساب شايستهتر است؛ زيرا او نه پدر داشت و نه مادر.
گفتگو ادامه يافت و پس از اصرار دو طرف بر حقانيت عقايد خود، تصميم گرفته شد كه مساله از راه مباهله خاتمه يابد، از اين رو قرار شد كه فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدينه، در دامنهی صحرا برای مباهله آماده شوند.
روز بيست و پنجم ماه ذیالحجة سال دهم هجرت بود. سران نمايندگان نجران پيش از آن كه با پيامبر روبه رو شوند، به يكديگر گفتند: هرگاه ديديد كه «محمد» افسران و سربازان خود را به ميدان مباهله آورد، معلوم میشود كه در ادعای خود صادق نبوده و اطمينانی به نبوت خود ندارد، ولی اگر ديديد كه با فرزندان و عزيزان خود به مباهله آمده، معلوم میشود كه او راستگو و پيامبر خدا است؛ زيرا آن قدر به خود ايمان دارد و احساس امنيت میكند كه عزيزان خود را آورده است.
هنوز نمايندگان نجران در اين گفتگو بودند كه ناگهان چهرهی نورانی پيامبر(ص) نمايان شد. او فرزندش حسين(ع) را در آغوش دارد و دست حسن(ع) را در دست؛ علی(ع) پيش رو، و حضرت زهرا(س) پشت سر آن جناب حركت میكنند.
پيامبر اكرم(ص) پيش از ورود به ميدان مباهله به همراهان خود فرمود: «من هرگاه دعا كردم، شما دعای مرا با گفتن آمين بدرقه كنيد.» نمايندگان نجران، با حالت بهت و وحشت به يكديگر نگاه می كردند.
شكوه و جلال معنوی و الهی اين پنج تن، همه را بر جای خود ميخكوب كرده بود. اسقف نجران گفت: «من چهرههايی میبينم كه هرگاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه خداوند بخواهند كه بزرگ ترين كوهها را از جای بركند، به سرعت كنده خواهد شد. هرگز درست نيست كه ما با اين چهرههای نورانی و با فضيلت مباهله كنيم؛ چرا كه عذاب الهی همهی ما را نابود میكند و چه بسا دامنهی عذاب گسترش يابد و همهی مسيحيان جهان را فرا گيرد و در روی زمين يك مسيحی باقی نماند.»
مباهله در اصطلاح قرآن و روايات و غير آنها، به معنای «ملاعنه»، (لعن و نفرين كردن دو طرف به يكديگر) نيز است؛ اينگونه كه هرگاه دو گروه يا دو نفر دربارهی مسالهای مهم، مانند مسائل مهم مذهبی با هم گفتگو كرده و به نتيجهای نرسند، در يك مكان گرد هم جمع می شوند و به عنوان «آخرين حربه»، به درگاه خداوند تضرع میكنند
نمايندگان نجران با ديدن اين وضع، بیدرنگ وارد شُور شدند و به اتفاق آرا تصويب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند و هر سال مبلغی را به عنوان «جزيه» به حكومت اسلامی بپردازند. پيامبر(ص) نيز درخواست آنان را پذيرفت و قرار گذاشتند كه مردم نجران نيز از مزايای حكومت اسلامی برخوردار شوند. در اين هنگام پيامبر (ص) فرمود: «عذاب سايهی شوم خود را بر سر نمايندگان نجران گسترده بود و اگر از در مباهله وارد میشدند، صورت انسانی خود را از دست داده و با آتشی كه در بيابان بر افروخته می شد، میسوختند و دامنهی عذاب به سرزمين نجران هم كشيده میشد.»
مفسران و محدثان شيعه و سنی تصريح كردهاند كه پيامبر گرامی اسلام تنها كسانی را كه همراه خود برای مباهله برد: فرزندانش، حسن و حسين عليهما السلام بهعنوان «ابناءنا» و دخترش فاطمه عليها السلام بهعنوان «نساءنا» و از ميان مردان تنها علی بن ابی طالب عليه السلام بهعنوان «انفسنا» بودند.
شهيد قاضی نور الله شوشتری، در كتاب شريف «احقاق الحق»، اتفاق نظر مفسران را در اين باره بيان میكند؛ سپس آيةالله مرعشی نجفی (ره) در پاورقی اين كتاب، از حدود شصت نفر از بزرگان عامه نقل میكند كه معتقدند آيهی مباهله در شأن و منزلت اهل بيت پيامبر(ص) نازل شده است. برای مثال مسلم بن حجاج در صحيح خود كه دومين صحيح از صحاح ششگانه عامه است، مینويسد: «معاويه به سعد وقاص گفت: چرا علی را دشنام نمیگوئی؟ پاسخ گفت: به دليل سه ويژگی كه علی داشت و من آرزو میكنم كه يكی از آن ها را دارا بودم...؛ (يكی از آنها اين بود كه چون آيهی مباهله نازل شد، پيامبر تنها از فاطمه و حسن و حسين و علی دعوت كرد؛ وقتی همگی جمع شدند، فرمود: اللهم هؤلاء اهلی؛ خداوندا ايشان اهل بيت من هستند. صحيح مسلم، ج7، ص120»
داستان مباهله گواه بزرگی بر فضيلت و برتری اين خانواده است. پيامبر(ص) از ميان تمام صحابه و ياران خود، تنها اين چند نفر را شايسته و مصداق آيه دانست و در كنار خود به ميدان مباهله آورد.
شكی نيست كه آيه مباهله خطاب به پيامبر اسلام بوده و متضمن دستور كلی به مسلمانان برای انجام اين عمل نيست، ولی در آيات و روايات، منعی از انجام اين عمل توسط مسلمانان وارد نشده است، بلكه از روايات عموميت اين حكم استفاده میشود؛ برای مثال از امام صادق (ع) روايت شده است اگر مخالفان مذهبی سخنان و استدلالهای شما را نپذيرفتند، آنها را به مباهله دعوت كنيد.
راوی میگويد: پرسيدم: چگونه مباهله كنم؟ امام (ع) فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقی كن...؛ روزه بگير و غسل كن، و با كسی كه میخواهی مباهله كنی به صحرا برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بيفكن و از خودت آغاز كن و بگو: «خداوندا! تو پروردگار آسمانهای هفتگانه و زمينهای هفتگانهای و از اسرار نهان آگاه هستی، و رحمن و رحيمی، اگر من حقی را انكار و باطلی را ادعا میكنم، بلايی از آسمان بر من بفرست، و اگر اين شخص حق را انكار كرده و ادعای باطلی میكند، بلايی از آسمان بر او بفرست. سپس فرمود: چيزی نخواهد گذشت كه نتيجه اين دعا آشكار خواهد شد. به خدا سوگند! هيچ كسی را نيافتم كه حاضر شود اين گونه با من مباهله كند. اصول كافی، ج2، ص482».
البته در اين ميان هدف از «مباهله» اين نبوده كه افرادی گردهم جمع شوند و يكديگر را نفرين كنند و سپس پراكنده شوند. زيرا چنين عملى به تنهایى هيچ فايدهاى ندارد، بلكه هدف اين بوده كه نفرين مؤثر شود. و با آشكار شدن اثر آن، دروغگويان به عذاب گرفتار شوند و شناخته شوند.
مسئلهی «مباهله» به شكل فوق شايد تا آن زمان سابقه نداشت و راهى بود كه صد در صد حكايت از ايمان و صدق دعوت پيامبر (ص) مىكرد.
بسياری گفتهاند دعوت پيامبر(ص) به مباهله، يكى از نشانههاى صدق دعوت و ايمان قاطع او است. زيرا در پايان پردههای ترديد از ديدگان بیخبر نجرانيان كنار رفت و آنان دريافتند كه حضرت محمد(ص) نيز چون مسيح(ع) پيامآور مهربان و بشارتدهنده رستگاری انسانها است.